بهاربهار، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

بهار دختر کوچولوی خشگل من

14 فروردین 95 (5 ماه و 10 روزگی بهار)

امشب بابا جون و مامان جون و عمه بهار خانوم اومدن عید دیدنی خونه ما. باباجون و مامان جونش زودتر اومدند و توی همون نیم ساعتی که زودتر اومدند حسابی با بهار بازی کردند و خسته ش کردند. بعد از یک ساعت بهار هم خسته شد و خوابش برد.فکر می کنم حدود ساعت 10 بود. تا نیم ساعت بعدش هم موندند و بعد رفتند ولی بهار بیدار نشد. مامانش یک ساعت بعد رفت بهش شیر داد ولی دختر نازم که حسابی خسته شده بود، بیدار نشد و دوباره خوابید. شب هم من خوابیدم که یهو صبح ساعت شش و نیم با صدای بلند مامانش که سر بهار داد زد بخواب دیگه، بیدار شدم. گفتم چی شده؟ گفت ساعت 4 صبح اومدم بخوابم که بهار بیدار شده و همه ش میخواد بازی کنه و نمی خوابه....بهار هم که خیلی باهوشه، بع...
26 فروردين 1395

نوروز 95 (5 ماهگی بهار)

امسال اولین نوروز 3 نفره ما بود. یک روز قبل از عید به سمت اصفهان خونه مامان جان بهار خانوم راه افتادیم و برای اینکه بهار اذیت نشه صبح زود راه افتادیم و حدود ظهر رسیدیم اونجا و خدا رو شکر توی راه هم بهار عزیزم فقط خوابید و شیر خورد. اونجا هم تا رسیدیم بیدار شد و خاله و مامان جانش بغلش کردند و بعد از یه کم تعجب کردن، دیگه خیلی عادی شد و شروع کرد به خندیدن. خدا رو شکر غریبی نکرد و روزهای بعد هم که دور و برمون شلوغ بود خیلی دختر خوبی بود. توی عروسی هم که مامانش میگفت با وجود صدای خیلی بلند راحت خوابیده بود و بعد از اینکه اومدیم خونه دیدیم بهار خشگل من یه دندون کوچولو دیگه درآورده. روز برگشتن به تهران هم صبح ساعت 9 راه افتادیم که بهار...
26 فروردين 1395
1